خاطره ،کربلای 4 در غروب قبل از شب عملیات کربلای 4 در یک سنگر بزرگ اجتماعی که بچه های گردان عاشورا لشکر ویژه 25 کربلا حضور داشتند فرماندهان ارشد لشکر حاج مرتضی قربانی ، کمیل کهنسال ، جاویدالاثرمحمدحسن قاسمی طوسی ،شهیدان، حاج حسین بصیر ، ابراهیم زمانی ، حجت نعیمی ، خانقاه جهانگرد و ...به تشریح عملیاتی در پیش پرداختند. جدای از توصیف حالت عرفانی آن جلسه که خدا می داند در هیچ برهه ای دیگر برایم حادث نشده و بیانگر صحنه ای عرفانی غیر قابل وصف بوده است ، سردار مرتضی قربانی طی یک سخنرانی به تشریح عملیات در پیش پرداختند که یکی از موارد که ایشان به آن پرداختند نحوه عبور غواصان ( که خودم به اتفاق آقایان سیدآقاجان و سیدمهدی سجادی ، سیداسماعیل نبوی و شهید رحمت اله سعیدی جزو آنان بوده ایم ) پرداختند. از آتش پشتیبانی و نحوه حمایت توپخانه و لجستیک از بچه ها، بسیار سخن گفتند . بعنوان مثال گفتند که اگر خدای نکرده عملیات لو برود، تانکهای پیشرفته در خط اول ما مستقر هستند که با داشتن نورافکن های بسیار قوی و افکندن نور نورافکنها به سوی خط اول دشمن جلوی دید عراقیها را می گیرند و دیگر اینکه آنقدر آتش عقبه توپخانه های قوی خواهد بود که هیچ یک از خطوط چندگانه دشمن مجال بیرون و گشودن آتش بسوی نیروهای خودی را نخواهند داشت. با همه این تفاسیر شب عملیات کربلای 4 فرا رسید . بعد از انجام مقدمات شب عملیات که در این جا قصد پرداختن به آنرا ندارم (زیرا وصف شب عملیات کربلای 4 هرگز از قلم و زبان الکن شخصی چون من بر نمی آید ) شروع به حرکت به سوی اروند کردیم . (لازم به ذکر است که عملیات کربلانی 4 در تاریخ 3/10/65 در منطقه عمومی خرمشهر و شرق جزیره ام الرصاص عراق به وقوع پیوست ) قبل از رسیدن به خط اول که همان اروند بوده است می بایستی از یک نهر به عرص حدوداً 50 متری رد می شدیم به محض ورود به داخل نهر متوجه شدیم که همه کسانی که جلیقه نجات غریق نداشتند و فقط لباس غواصی داشتند به علت سنگینی تجهیزات نظامی قادر به انجام وظایف محوله که مستلزم عملیات غافلگیرکننده می باشد را ندارند زیرا جلیقه نجات فقط برای کسانی بود که رسته آنان آرپی جی زن، تیربارچی ویا کمک آنان بودندپیش بینی شده بودواگر سایر افراد مثل تک تیراندازان از آن استفاده می کردند به علت سبکی زیاد، اصل استتار در آن رعایت نمی شد و امکان لو رفتن عملیات را زیاد می کرد. لذا برای اینکه هم اصل غفالگیری رعایت شود هم اینکه استتار نیروهای خودی هم لحاظ شود، آموزش غواصان در طی قریب به شش ماه آموزشی می بایستی با تجهیزاتی تمام می شد که هم وزن تجهیزات مورد نیاز در شب عملیات باشد . این مورد مطلب زیاد پیچیده ای نیست و به راحتی قابل پیش بینی بود که متأسفانه از دید فرماندهان ما که به خلوص نیت آنان کوچکترین خدشه ای وارد نیست دور مانده بود که همین مسئولیت ظاهراً کوجک منجر به این شد که اکثر نیروهای غواص برای حفظ اصل غافلگیری و استتار تجهیزات بسیار ضروری را کنار بگذارند و نیروهایی که فاقد جلیقه نجات بوده اند تقریباً با تجهیزات ناقص به آب زدند. با ورود به اروند و حرکت به سوی خط اول دشمن که همان عبور از رودخانه وحشی اروند باعرض حدود1000متر بود، تا طی مسافتی حدود 400 متر هیچ تحرک خاصی از سوی دشمن انجام نشده ولی وقتی از نیمه عرض رودخانه رد شدیم آتش شدید دشمن با انواع سلاحهای سبک و سنگین بر روی بچه ها شروع شد . آتش باری خط اول دشمن با استفاده از تیربار ، آر پی جی ، ضد هوایی های چهار لول ، دولول ، تک لول ، دوشکا ، آرپی جی یازده و انواع سلاحهای دیگر بود که تمامی ستون نیروهای خودی را در برگرفته بود و بچه های یکی یکی مورد اصابت قرار می گرفتند، در این میان روشنایی حاصل از منورهای دشمن و انبوه گلوله های شلیک شده رسام ، وحشت عجیبی در دل نیروهای غواص انداخته بود و تیرهای رسام با اصابت به سطح آب و کمانه کردن کاملاً امان بچه های را بریده بود و من برای رهایی از این موضوع بقیه مسیر را زیرآبی طی کرده و موقعی متوجه شدم که سرم بین میله های هشت پر گیر کرده است . به هر نحوی بود خود را از شر این میله های هشت پر رها کرده و موقعی که سر از آب بیرون آوردم خودم را حدوداً در 20 متری نیروهای بعثی که بالای کانالهای احداث شده بر لب جزایر ام الرصاص تبعیه شده بود دیدم .این فاصله 20 متری را میله های هشت پر ، سیم خاردارهای حلقوی، انواع تله های انفجاری و مینها پر کرده بود ولی شرایط طوری بود که فرصت فکر کردن نبود و به هر نحوی بود به همراه پسرعموهایم سیدآقاجان و سیدمهدی خودمان را به پای کانال رساندیم، در حالیکه نیروهای عراقی در بالای کانال با سلاحهای سبکتر خود تک تک بچها را مورد هدف قرار می دادند . در این میان یکی از بچه ها با آرپی جی تیربارچی عراقی را مورد اصابت قرار داد تا ما بتوانیم از دیواره کانال بالا رفته و خود را به کانال جزیره برسانیم. در ورودی کانال متوجه شدیم که نیروها همدیگر را گم کرده و قادر به انتخاب ادامه مسیر به سمت چپ یا راست نبودیم . در این میان انفجار نارنجک پرتابی از سوی عراقیها سیدآقاجان و دو نفر دیگر از بچه ها را مجروح کرد و این بر مشکلات ما افزود در این میان ناگهان سردار گمنام جبهه های نبرد ، جناب آقای رمضان خاجیان از بچه های شجاع گلوگاه به یاری ما شتافت تا از سردرگمی خلاصی یابیم به همراه آقای خاجیان به سمت چپ کانال حرکت کرده و نسبت به پاک سازی کانال از حیث وجود دشمن پرداختیم در این موقع من ، سیدآقاجان ، سیدمهدی ، شهیدرضا مرادی از بچه های گنبد و دوسه نفر دیگر بودیم و جهت تکمیل شدن جمع خود به همراه فرمانده خود ، تعدادی از نیروهای خودی را جمع آوری کردیم که جمع ما به حدود 20 نفر رسید و جهت کمک به بچه های دیگر در سمت چپ کانال حرکت کردیم . از جمع بچه هایی که جمع کرده بودیم 14 نفر از بچه هایی بودند که در دوران آموزشی بیشتر با هم بودند و به قول شهید مرندی از بچه های خیلی مقدسی مأبی بودند که امثال مارا آدمهای خوبی نمی دانستند . با پیشروی به سمت چپ بعد از طی مسافتی از مسیر متوجه شدم که ما فقط همان 6-7 نفر اولیه مانده ایم و بقیه آقایان در طی مسیر و با استفاده از تاریکی شب به سنگرهای عراقی پاک سازی شده پناه برده و در واقع به دستور فرماندهی تمکین نکرده اند. فرمانده را از این موضوع با خبر نمودم و مجبور شدیم دوبار مسیر را برگشته و با جستجو در سنگرهای فتح شده قبلی عراقیها آنها را یافته و دوباره با هم حرکت کردیم و متأسفانه بعد از طی مسیری کوتاه دوباره این موضوع تکرار شد و با تکرار شدن این مطالب در دفعات بعد فرمانده ما از کمک آنان مأیوس شده و با اندک نیروی 7-6 نفره به حرکت خود ادامه دادیم تا اینکه به حول و قوه خداوند و شجاعت دوستان خط اول دشمن کاملاً شکسته شد . موضوعی که باید در این خصوص به آن اشاره کنم عدم وفای به عهده فرماندهان به وعده های داده شده در شب قبل عملیات داده بودند بود و آن عدم پشتیبانی از نیروهای غواص در طی مسیر رودخانه بود و با اینکه وعده داده بودند که با استفاده از آتش توپخانه و تانک و استفاده از نورافکن های تانک خط اول دشمن را از کار می اندازند بود . بصورتیکه تنها حمایتی که آن شب از نیروهای غواص شد یک قبضه مینی کاتیوشا بود که تا صبح عمل کرد و در اولین ساعات صبح هواپیماهای عراقی آنرا هم زدند که بعداً فهمیدیم مسئولیت آن با شهید حمید نادعلیزاده از شهرستان بهشهر بوده است . و اگر به گوشه ای از قولهای داده شده در خصوص آتش تهیه عمل می شد تعداد شهدای غواص ما بسیار کمتر می شد و همین موضوع باعث شد که تعداد زیادی از غواصهای قایق سوار ما در داخل اروند مورد اصابت قرار گیرند و برای همیشه شهدای ما در قعر اروند جاودانه شدند و مظلومانه در اروند به شهادت رسیدند و هرگز اجساد آنان بدست خانواده هایشان نرسید و خوراک کوسه های دریایی گردید. یاد تمامی شهدای گمنام ایران خصوصا شهدای مظلوم کربلای4:یحیی اشکاران، رحمت سعیدی،مهدی شریعتی،حسینعلی بالویی ...گرامیباد